کد خبر: ۱۱۲۹۲۰
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۷
هوشنگ نوبخت

ساختار را باختیم 

شوشان - هوشنگ نوبخت :

چندی پیش خبرهای ناخوشایند از زادگاهم لالی به گوشم رسید. خبر تیراندازی و درگیری، خبر تلخ حمله یک جوان با چاقو به جوانی دیگر که نزدیک بود به مرگ یکی از آن ها منجر شود و اخباری از این دست
که باورش برای من که سال های نوجوانی و جوانی ام را در این شهر گذراندم غیر قابل تصور بود. 
مگر می شود تنها در عرض چند سال و کمتر از یک دهه این همه شاهد تغییر و تحولات عموما منفی و ناخوشایند در ساختار اجتماعی و فرهنگی یک شهر، یک قوم و یک جامعه باشیم.
در دوران نوجوانی ما شهری مثل لالی از امن ترین نقاط دنیا بود، به گونه ای که بیشتر درب منازل قفل سالم نداشتند و شبانه روز باز بودند. 
همه مردم این شهر مثل یک خانواده بزرگ با هم ارتباط و مراوده داشتند و حرمت نان و نمک تنها سند هویت مشترک اهالی این شهر بود.
شهری که این روزها آبستن فجیع ترین اتفاقات است.
راستی جامعه ی ما را به خصوص در دو دهه گذشته چه شده است که دیگر چندان خبری از مهر و محبت ها، مهمان نوازی ها، ترددها و دلبستگی ها، احترام ها و اعتقادها در آن نیست؟!
آیا حضور بدون بستر اینترنت و ماهواره و گوشی موبایل ما را از هویت و تمدن چند هزار ساله مان دور کرده است؟!
آیا فاصله و تفاوت بین نسلی باعث شده که رفتار، گفتار و کردار پسرها هیچ سنخیتی با پدرها و حجب و حیا و متانت خیلی از دخترهای این سرزمین شبیه به مادرهایشان نباشد؟!
آیا جامعه ایرانی باز هم به سوی غیرت مردانه و عفت زنانه در ساختارهای خانوادگی خواهد رفت یا این خصلت ها را تنها باید در عکس آلبوم ها جستجو کرد؟
آیا نهادهای متولی فرهنگ و اجتماع از جمله آموزش و پرورش، صداوسیما، فرهنگ و ارشاد اسلامی و در کنار آن دانشگاه ها، رسانه ها، نخبگان و حتی بزرگان ایلات و اقوام از خود پرسیده اند که چگونه عمل کرده اند که ساختار فرهنگی، اجتماعی، ملی و دینی ما به این سطح رسیده به گونه ای که از صدها خرده فرهنگ و رسم کهن و آئین نیک ملی و دینی به جایی رسیده ایم که فرزندان مان با شلوارهای پاره پاره وقت شان را با سگ های خارجی سر می کنند و در شهری کوچک و سنتی مثل لالی و دیگر شهرهای استان و کشور، بحران ها و چالش هایی رخ می دهد که طی صدها سال گاهی به ندرت در این نقاط اتفاق می افتاد؟
آیا پژوهشگران و جامعه شناسان ما قصد ندارند با نگاهی متفاوت و الیته کمی شفاف و جسورانه به این هم تغییر و تحول چشمگیر در ساختارهای اجتماعی کشور بپردازند و برای برون رفت از این وضعیت ناخوشایند چاره ای بیندیشند؟
آیا حاکمیت نمی خواهد به عمق فاجعه در خصوص بحران هایی مثل بیکاری، فقر، فحشا، خشونت، ابتذال و اعتیاد بپردازد و از چند نسل آینده کشور در مقابله با این همه تهدید مواظبت کند؟
آیا وقت آن فرا نرسیده که در کنار تیترهای به شدت تکراری حوزه اقتصاد ، هسته ای ، مذاکرات و ... کمی هم قلم مان را به سمت ساختارهای معیوبی بچرخانیم که ماهیت مان را بدتر از اقتصاد و محیط زیست برای همیشه نابود خواهد کرد.

نظرات بینندگان